کد خبر: 1300565
تاریخ انتشار: ۱۲ خرداد ۱۴۰۴ - ۰۳:۰۰
مروری بر فیلم‌های سینمایی با محوریت بازگشت به خویشتن
تحول درونی روی پرده‌نقره‌ای  فیلم «لیلی با من است» اثری است که در دل جنگ، با زبانی طنز، اما مملؤ از معنای درونی، به داستان تحول شخصیت اصلی‌اش، صادق مشکینی، می‌پردازد. او که تنها برای گرفتن وام به منطقه جنگی می‌رود، در مواجهه با مجاهدت رزمندگان و خطر‌های واقعی جنگ، دچار دگرگونی درونی می‌شود
محمد‌حسین یوسفی

جوان آنلاین: سینمای ایران همواره یکی از عرصه‌های مهم در بیان دغدغه‌های اجتماعی، انسانی و معنوی بوده است. در میان ژانر‌های مختلف سینمایی، آثاری که به موضوع تحول و تغییر درونی و توبه شخصیت‌ها می‌پردازند، جایگاه ویژه‌ای دارند، چراکه این موضوع نه تنها بازتابی از مسائل فردی است، بلکه ریشه در فرهنگ و مذهب مردم ایران دارد. توبه و بازگشت به راه درست، مفهومی است که در ادبیات دینی و عرفانی ایران بار‌ها مطرح شده و سینما به عنوان آیینه‌ای از جامعه، این موضوع را به شیوه‌ای تصویری و ملموس به نمایش گذاشته است. 
در این میان، فیلم «صبح اعدام» به کارگردانی بهروز افخمی که از سوی حوزه هنری انقلاب اسلامی ساخته شده، نمونه‌ای برجسته و عمیق در پرداخت به تحول شخصیت است. به مناسبت اکران فیلم «صبح اعدام»، تازه‌ترین اثر بهروز افخمی، مروری داریم بر دیگر فیلم‌های سینمایی که به تغییر و تحول درونی شخصیت‌ها پرداخته‌اند. 
علاوه بر «صبح اعدام»، فیلم‌هایی، چون «خیلی دور خیلی نزدیک» ساخته رضا میرکریمی که روایت انسانی از کشمکش‌های درونی و جست‌وجوی معنایی نو را به تصویر می‌کشد و دو اثر «بایکوت» و «توبه نصوح» به کارگردانی محسن مخملباف که هر کدام به شیوه‌ای خاص به موضوع تحول شخصیت و بازگشت به مسیر درست می‌پردازند، نمونه‌های درخشان این نوع سینما هستند. بازگشت به خویشتن دستمایه بسیاری از فیلم‌های کمدی نیز بوده است، «مارمولک» و «لیلی با من است» اثر کمال تبریزی و فیلم «آدم برفی» ساخته داوود میرباقری نمونه‌هایی در سینمای کمدی هستند. 

 صبح اعدام (بهروز افخمی)
فیلم «صبح اعدام» به کارگردانی بهروز افخمی و تولید حوزه هنری، برشی از لحظات پایانی زندگی طیب حاج‌رضایی و اسماعیل رضایی را در صبح روز ۱۵خرداد ۱۳۴۲ به تصویر می‌کشد. داستان فیلم دربازه زمانی ۵ تا ۶:۳۰ صبح همان روز روایت می‌شود. زمانی که این دو مبارز پس از قیام خونین ۱۵خرداد به اتهام مبارزه با رژیم پهلوی، محکوم به اعدام شده‌اند. 
فیلم با تمرکز بر فضای درونی شخصیت‌ها، تحول طیب حاج رضایی را به نمایش می‌گذارد، از مردی که روزگاری در محله‌های جنوب تهران و در زورخانه‌ها شناخته می‌شد و زندگی جاهلی داشت، به فردی مؤمن و مصمم در مسیر انقلاب تبدیل شد. طیب که ابتدا از حامیان رژیم شاه بود، در مسیر آشنایی با نهضت امام‌خمینی (ره) تغییر کرد و در نهایت با شجاعت و صداقت از ایمان خود دفاع کرد تا پای جان ایستاد. 
«صبح اعدام» فیلمی تأثیرگذار است که هم لحظات آخر زندگی این شهید بزرگ را به تصویر می‌کشد و هم نمایشگر تحول روحی و معنوی یک انسان است که انتخاب حق را بر هر چیز ترجیح داد. این اثر هنری، یادآور فداکاری‌ها و ایثار‌های شهدای انقلاب اسلامی است و در یاد‌ها باقی خواهد ماند. 

 خیلی دور خیلی نزدیک (رضا میرکریمی)
فیلم «خیلی دور خیلی نزدیک» ساخته رضا میرکریمی، روایتگر داستان دکتر محمود عالم، جراح مغز و اعصابی است که درگیر کار و دغدغه‌هایش شده و به‌تدریج ارتباطش با پسر نوجوانش سامان را از دست داده است. در شب تولد سامان، دکتر با خرید تلسکوپی برای پسرش سعی می‌کند نزدیکی و محبتش را جبران کند، اما وقتی به خانه می‌رسد، جشن تمام شده و پسر به همراه دوستانش به کویر رفته‌اند. در این سفر به کویر، جایی که دکتر دنبال پسرش می‌گردد، تحول عمیقی در درون او شکل می‌گیرد. دکتر که تازه متوجه بیماری سخت پسرش شده، در مواجهه با تنهایی و ترس‌های خود، به بازنگری زندگی و اولویت‌هایش می‌پردازد. این فیلم با ظرافت به تصویر می‌کشد که چگونه یک انسان می‌تواند در شرایط سخت، ارزش خانواده و محبت را دوباره درک کند و به دنبال نزدیک شدن به عزیزانش باشد، حتی اگر پیش‌تر از آنها دور افتاده باشد. 

 توبه نصوح (محسن مخملباف) 
فیلم «توبه نصوح» به کارگردانی محسن مخملباف، داستان لطفعلی‌خان، کارمند بانکی است که پس از سکته و مرگ موقت، با بازگشت به زندگی، تصمیم می‌گیرد از همه کسانی که به نوعی با او در ارتباط بوده‌اند، حلالیت بطلبد. این تصمیم، او را با واقعیت تلخ و دشوار پذیرش توبه مواجه می‌کند، چراکه توبه حقیقی نه تنها نیازمند پشیمانی قلبی، بلکه مستلزم جبران عملی و پذیرش مسئولیت در برابر دیگران است. 
در این فیلم، تحول شخصیت لطفعلی‌خان به مثابه یک سفر درونی است. سفری که از مرگ جسمانی آغاز می‌شود و به بازسازی روحی و اخلاقی می‌انجامد. «توبه نصوح» با نگاهی انتقادی به جامعه و روابط انسانی، نشان می‌دهد تغییر و تحول شخصیت، فرایندی دشوار و پرهزینه است که نیازمند صداقت، شجاعت و اراده‌ای قوی برای بازسازی هویت فردی و اجتماعی است. 

 بایکوت (محسن مخملباف)
در فیلم «بایکوت» ساخته محسن مخملباف، واله معصومی، عضو یک گروه مارکسیستی، در زندان شاه با بحران‌های درونی و تردید‌های فلسفی مواجه می‌شود. او که پیش‌تر به مبارزه‌ای ایدئولوژیک باور داشت، اکنون در انتظار اعدام، در جست‌وجوی معنای واقعی ایستادگی است. آشنایی با یک زوج مسلمان مبارز و مشاهده تضاد‌های درون تشکیلاتی، او را به بازنگری در باورهایش وامی‌دارد. 
این فیلم به‌جای ارائه یک روایت ساده از تحول، به پیچیدگی‌های روانی و چالش‌های فلسفی فرد در مواجهه با بحران‌های هویتی می‌پردازد. «بایکوت» نقدی است به ایدئولوژی‌های بسته و تأکید بر ضرورت بازنگری در باور‌ها و پذیرش مسئولیت‌های فردی و اجتماعی. مخملباف، با استفاده از تکنیک‌های سینمایی، تضاد‌های درونی واله را به تصویر می‌کشد و نشان می‌دهد، تحول شخصیت، فرایندی پیچیده و پر از تضاد‌های درونی است. 

 مارمولک (کمال تبریزی)
فیلم «مارمولک» با بهره‌گیری از طنزی تلخ و انسانی، داستان مردی را روایت می‌کند که در مسیر فرار از زندان، ناخواسته در لباس روحانیت قرار می‌گیرد و در قالب یک روحانی قلابی به مسجدی در شهری کوچک فرستاده می‌شود. اما آنچه در ابتدا یک بازی و فریب است، به‌تدریج به بیداری درونی و مواجهه با حقیقت بدل می‌شود. رضا مارمولک که زندگی‌اش بر پایه فریب و بزهکاری بوده، در مواجهه با مردم ساده‌دل و ایمان‌شان، به درک تازه‌ای از مفهوم دین، اخلاق و مسئولیت می‌رسد. «مارمولک» با بیانی طنز، اما تأثیرگذار، مفهوم توبه را نه در فضای رسمی و خطابه‌وار، بلکه در تجربه زیسته و هم‌نشینی با مردم معنا می‌کند؛ گویی راه رسیدن به خدا، چنان‌که شخصیت فیلم می‌گوید، به تعداد آدم‌هاست، اما بازگشت، همیشه از دل صداقت و دگرگونی درونی می‌گذرد. 


 آدم‌برفی (داوود میرباقری)
در فیلم «آدم‌برفی»، داوود میرباقری با نگاهی جسورانه و گاه طنزآمیز، به مسئله هویت، مهاجرت و بحران‌های اخلاقی و شخصی می‌پردازد. شخصیت عباس خاکپور که برای گرفتن ویزای مهاجرت، تن به پوشیدن لباس زنانه می‌دهد، در مسیر پیچیده دروغ و تقلید، کم‌کم با لایه‌های پنهان‌تری از خود مواجه می‌شود. هرچند انگیزه‌اش در ابتدا صرفاً عبور از مرزهاست، اما برخورد با انسان‌هایی صادق‌تر و رنج‌هایی اصیل‌تر، او را به تردید و بازاندیشی درباره خودش می‌رساند. «آدم‌برفی» بر بستر طنز، سیر تحول انسانی را روایت می‌کند که میان بحران هویتی و فشار‌های اجتماعی، در نهایت به کشف صداقت و نوعی آشتی با خویشتن می‌رسد. این فیلم بازتابی از نوعی توبه مدرن است، توبه‌ای از خودفریبی و بی‌ریشگی که در تقابل با تجربه‌های عمیق انسانی رخ می‌دهد. 

 لیلی با من است (کمال تبریزی)
فیلم «لیلی با من است» اثری است که در دل جنگ، با زبانی طنز، اما مملؤ از معنای درونی، به داستان تحول شخصیت اصلی‌اش، صادق مشکینی، می‌پردازد. او که تنها برای گرفتن وام به منطقه جنگی می‌رود، در مواجهه با مجاهدت رزمندگان و خطر‌های واقعی جنگ، دچار دگرگونی درونی می‌شود. در ابتدا او مردی ترسو، منفعت‌طلب و بی‌اعتنا به ارزش‌های دفاع مقدس است، اما حضور در جبهه و نزدیکی به مرگ، باعث بیداری وجدانی و دینی در او می‌شود. این فیلم به شیوه‌ای هنرمندانه، موضوع توبه و بازگشت را در بستری غیرمتعارف (جنگ و طنز) مطرح می‌کند و نشان می‌دهد، گاهی حتی نیت‌های نادرست هم می‌توانند مقدمه‌ای بر یک تحول اصیل باشند. «لیلی با من است» ستایشی از بازگشت انسان به حقیقت خویش است، حتی اگر این بازگشت در میانه میدان مین باشد. 
این آثار، با وجود تفاوت در بستر و شیوه روایت، یک ویژگی مشترک دارند: آنکه تحول، نه از طریق خطابه یا اجبار، بلکه از دل مواجهه انسانی با موقعیت‌های واقعی، دردناک و گاه خنده‌دار شکل می‌گیرد. سینمای ایران، با بهره‌گیری از فرهنگ معنوی غنی خود، توانسته نشان دهد توبه و بازگشت، همچنان از شریف‌ترین و انسانی‌ترین موضوعاتی است که می‌توان با زبان سینما بیانش کرد، چه در تاریکی زندان، چه تاریکی قبر و دفن شدن زیر شن‌ها و چه در مرز‌های جعلی مهاجرت و در میدان‌های مین.

برچسب ها: سینما ، فیلم ، ژانر
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار